94 - معشوقه داداشم پیدا شد! اینم به مرادش رسید :) من مانده ام تنهای تنهااااا،حبیبَـــــــــــــم 😂
سلام و علیک سی همه! سی لریه :) یعنی برایِ!
این اکور پکور که آبجی ام گرفته تش بغل دختر فامیلمونه که من همون جا وکالت رو پذیرفتم و عقد نکاح رو جاری کردم!
سه بار پرسیدم عروس خانم وکیلم؟ مامانش میگف بابا هنوز دندون نداره ول کن:)))
گفتم عروس خانم وکیلم؟؟؟ مامانش میگف عروس هنو مهد کودک هم نمیره، شیر هم بلد نیست بخوره چه برسه به گلاب آوردن (بنده خدا هنوز به سن بلوغ هم نرسیده چه برسه به اهلیت!)
دوباره گفتم وکییییییلم؟هیچی نمیگف! از بس نجیبه و خواستگار هم زیادٍ براش! اصلاً هم از ترشیدن نمیترسه 😂😂 آخرش خودم بجاش گفتم بله :)
و اینطور شد که داداشم به عشقش رسید و اونم به مرادش (به داداش ابوالفضل من:)!
مهریه اشون هم دو تا آب نبات چوبی و یه نایلون پر ترشی جات و پاستیل تعیین شد!
میگفتم بابا داداشم اینقد بضاعت مالیش نمیرسه... قبول نکردن خونواده عروس 😒
آخرش هم هیچی به جناب وکیل نرسید !!
خدا همه رو به نیمه گمشده اشون برسونه صلوات :)
+ خواب نداریم که این موقع شب :|
خوشحالم(آیکونِ ناراحتــــــــــــــــی) ...داغِ دلم واسه ی چیزِ دیگه ای تازه شد
هـــــــــــــــــعی