56 - یه مادر وقتی دلش تنگ شه برا پسرش هر کاری ممکنه بکنه!
مامان و بابا و عمه و عمو امیر از هَمِدون راه افتاده بودن که بیان امیر خانو ببینن!
میگم امیر خان همه خونواده ات که ماشااللّه مذهبی ان تو چرا اینجوری هااا :) هی میخنده😁
ما که راهمان از خانه کیلومتر هاست...!
یعنی هر چی بگی براش آورده بودن! آخه اسمارتیز :))😊😀😂 هر وقت یادم میوفته خنده ام میگیره!
مادر است دیگر 😘
فردا پنجشنبه اس و انگار باید دست به ماهی تابه و قابلمه شویم :(
تا امیر هست زندگی باید کرد میدم یه چی درست کنه !
دوشنبه روز گرامی داشت حافظ عزیز بود! مبارک به تمام دوست داران شعر و ادب! منم الان یهویی یه فالی زدم که تعبیرش این بود😳
آخه حافظ جون الان قرن 21 هست و هزارتا مکافات و دردسر و سربازی و کار و اووووه...! اونوقت ببینم بازم میگی دلارام یا نه😏
+ از ماکارونی های سلف بدم میاد!
+ این پستو دیشب گزاشته بودم که نیمه کاره موند...!
+ همینطوری برا اولین بار یه آهنگ از مایکل جکسون دانلود کردم :) ولی یه چیز جالب این که با عمل جراحی رنگ پوستش عوض نشده! یه بیماری داشته که سلول هاش رنگ دانه تولید نمیکردن بعد سفید پوست شد :)
++ باز یکی دیگه از اینا پیدا شد! مظلوم وایساده والا:)