43 - پدرخونده ای دیگه مرامتو برم که همینجوری داره سر ریز میکنه! دی!
یعنی اتاقم شده مهمانپذیر و جان پناه دانشجویان جدیدالورود و تِرمَکی! چون زود تر اومدم خوابگاه و بچه های خوابگاه تازه میان و خوابگاه خالیه اوّل این افتخارو دارن با من آشنا بشن! این چند روز اینقد اِسم حفظ کردم که اصن خیلی هاشون تا قسمت هایی سطحی حافظه ام بیشتر نمیره! خیلی هاشون هم نصفه و نیمه میره!
حالا کلاس ها که تا چهار مهر برگزار نمیشه و صبحانه که هیچ اَندر خوابیم! ناهار اتاق ما شام هم اتاق ما چای هم اتاق ما اصن عشقشون اتاق ما...! پیش ما میخوابن اصن!خلاصه دلشان میخواهد با ما فک بزنن!حالا که فعلاً کلاس ها برگزار نمیشه براشون پدرخوانده بازی درمیارم و میزارمشون و میتونن خودی نشون بدن! اما دیگه کلاس ها شروع بشه مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد! صب با اتوبوس داشتم میرفتم دانشکده پشت صندلی راننده یه شعر خرچنگ قورباغه نوشته بودن که قافیه اش هم جالب نبود!درستش کردم!
گر صد سال ره مسجد و میخانه بگیری عمرت به هدر اگر دست نگیری...!
صُب کارت تغذیه مو گرفتمو غذا رزرو کردم. دیگه شنبه غذای سلف در اختیاره! نوع و نرخ غذا ها رو هم دیدم! اِی بالایی ها بدک نیستن حداقل ازین کباب لقمه راحت میشم والا ! Click
امروز رفتیم باغ فدک و بازار رازون و گشت و گذار! کاش عکس میگرفتم...!خیلی شلوغ بود اصن یادم نبود دوربینی هست...! بعدش شام دوباره اتاق ما و الان هم که دارم این پستو مینویسم دو تاشون کفه شونو گزاشتن و دارن میخوابن!
فردا یک مهر داداشم میره دوّم دبستان! قربونش برم خیلی دلش واسم تنگ شده!
بالاخره این شهریور تموم شد! یعنی ماه عجیب غریبیه 😨 ! شهریور خبر نمیکند! هر چیزی ممکنه! همه ماه ها خوبن ولی نیمه دوم رو بیشتر دوس دارم! مهر و آبان و آذر رو عشقه با اون برگ ریزون قشنگش که یه حس خواصی داره !😘💓💪😂...!
+ همینطور که گفتم رییس شدم!
+ یکی از دوستان برا خودش و ما یه پا آشپزباشیه! قول جوجه رو داده فعلاً! (یکی از اون دو نفر که گفتم الان کفه شونو گزاشتن :)
+ از خروپُف بدم میاد از یه ریز آدامس جویدن بدم میاد از مَلَچ مُلوچ هم بدم میاد!